۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

خر پُشته

سرم تو ورقام بود و آروم از پله های دفتر میرفتم بالا
یه صدای زنونه : دیگه نرو بالا . . .
2 تا پله برگشتم ، خنده، مرسی و رفتم تو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر