skip to main
|
skip to sidebar
NONAME
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه
خر پُشته
سرم تو ورقام بود و آروم از پله های دفتر میرفتم بالا
یه صدای زنونه : دیگه نرو بالا . . .
2 تا پله برگشتم ، خنده، مرسی و رفتم تو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره من
Feredi
شما را نمبدانم، من اما از یک دین سازمان نایافته پیروی میکنم، من متعلق به یک نا فرقه ی بی نظمِ نامقدسم , , , کرت ونه گوت
مشاهده نمایه کامل من
انباری وبلاگ
▼
2009
(71)
◄
نوامبر
(5)
◄
سپتامبر
(17)
◄
اوت
(10)
◄
ژوئیهٔ
(3)
◄
ژوئن
(6)
▼
مهٔ
(30)
880310
880309
خجالتی
S M S
اَن در احوالات ِ من
خیال ِ من
رنج ِ گنج
دموکرا سالاری
پیروزی
من باورم میشه .
آب هندوونه
پارادوکس
. . .
? What
مسیر ِ زندگی
Xaniar
اعتیاد
Money Talkz
ملولم
گشت ارشاد
نیازمندیها
رو پشت بون
تو خیابون
سیگار
اتوبوس
بخشش
آفتابه
خر پُشته
Responsibility
اختلاف سلیقه
وبلاگهایی که میخوانم
منصفانه
Ghizhateuse writes for Ghizhateur
تراموا
عاطفه
احساس چگونگى مزمن
اسپایدرمرد
زکی پدیا
wild side
زبلخان
Enough is not Enough.
مینیمال های من
راننده تاکسی
مسیح بر کوه زیتون
آک
دختر بودن
وبلاگم
کدئين
تفکــرات یک روانپـــــریش
پلاچه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر